فاطمیه اول
چقدر گریه میکنی بانو
نالههایت مدینه را پر کرد
هق هق گریهات مرا کشته
چه کسی دامنت پر از دُّر کرد
همدمت درد سینه و پهلو
در تلاتم سفینهی بحر است
کودکانت به گریه خوابیدند
خوابباچشمخستهاتقهراست
یک تبسم کنی بهار آید
یاس خوشبوی گلشن حیدر
توزمینخوردهمنزمینگیرم
یاس من گشتهای چو نیلوفر
بهر من نه، بخاطر زینب
روی پایت بایست در خانه
لااقل بهر دلخوشیِ علی
گسیوی دخترت بزن شانه
کار فضه چرا زیاد شده
در کنارت چهکارها دارد
دور از چشم ما در این خانه
لاله از دامن تو بردارد
طاقتم طاق گشته زهرا جان
سینهام تنگ شد ز اسرارت
یک سوالی زتو حسین دارد
حامل نور، پس چه شد بارت؟
گریهات از برای طفلان است؟
منکه گهواره را نهان کردم
نیمه شب سر به چاه غم بردم
روضههای ترا بیان کردم
حرف گهواره در میان آمد
یاد طفل رباب افتادم
هرزمان تشنه لب شدم مادر
یاد سقا و آب افتادم
کودکی از عطش ز پا افتاد
کربلا،آب قیمت جان است
بین هر خیمه رفتم و دیدم
اشکطفلانبهمثلباراناست
- دوشنبه
- 10
- دی
- 1397
- ساعت
- 16:20
- نوشته شده توسط
- م-مطلق
- شاعر:
-
مرتضی محمودپور
ارسال دیدگاه