• دوشنبه 3 دی 03

 وحید قاسمی

شعر برای شهادت حضرت علی(ع) -( پلکهای نیمه بازش آیه های درد بود )

5640
2

پلکهای نیمه بازش آیه های درد بود
آخرین ساعات عمر حیدر شبگرد بود
 
چادر خاکی زهرا بالش زیر سرش
عکس دربی سوخته در قاب چشمان ترش

زخم فرقش ، ترجمان عمق زخم سینه بود
کوفه هم مثل مدینه دشمن آیینه بود
 
آتش آه حزینش بر جگر افتاده است
این دم آخر ، بیاد میخ در افتاده است
 
در نگاه زینب دل خسته زخمش آشناست
زخم فرقش شکل زخم پهلوی خیر النساست
 
زخم های کهنه بر رفتن مجابش کرده اند
نا امیدانه طبیبان هم جوابش کرده اند
 
معنی فـُـزتُ  وَ رَبِّ الکـَعبه ی او روشن است
حیدر مظلوم سی سال است ، فکر رفتن است
 
کوفه شبها آشنا با اشک فانوسش  شده
ماجرای کوچه سی سال است ، کابوسش شده
 
غصه ی آن کوچه سی سال است ، پیرش کرده است
کم محلی های مردم گوشه گیرش کرده است
 
اضطراب زینب او را برده در هُول  و ولا
زیر لب با گریه می گوید که وای از کربلا
 
گریه های مرتضی دنیای رمز و راز بود
معجر زینب برایش روضه های باز بود
 
دانه های اشک او می گفت با صد شورو شین
کربلا عباس من ! جان تو جان حسین

شاعر : وحید قاسمی

  • سه شنبه
  • 9
  • شهریور
  • 1389
  • ساعت
  • 0:52
  • نوشته شده توسط
  • مهدی نعمت نژاد

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران