میسوزه همه، باور حسن
بین دود و شعله مونده جون پناه من
حبیبه ی حق، پشت این دره
بی حیا با پا دیگه به در،لگد نزن
خونه پر دوده
داره میسوزه دیوار و در
شعله های کینه
زده به قلب همه شرر
بند دوم
شیشه ی عمرش، میخوره ترک
میخ شعله ور کجا وسینه ی مَلک
داره میزنه ،هی نفس نفس
هیچ کسی نمیکنه به مادرم کمک
مادرمو کشتن
با لگداشون چهل نفر
پهلوشو شکستن
پیش چشام بافشار در
بندسوم
دیوار و در، گشته غرق خون
میرسه صدای آه یاس نیمه جون
اهل مدینه، بعد جد من
بی وفاییاشونو به مادادن نشون
کینه ی بابامو
دارن توی قلب سنگشون
این عقده رو روزی
میدن توی کربلا نشون
- سه شنبه
- 18
- دی
- 1397
- ساعت
- 17:38
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
عالیه رجبی
ارسال دیدگاه