شورِ غزلخوانی ما آمده
مصرع طوفانی ما آمده
حلقه به در زدیم و از خانه اش
براتِ سلطانی ما امده
گشته دعا ملتمس دست او
عالَم ربانی ما آمده
به پیشواز آفتابِ رویش
دو چشمِ بارانی ما آمده
از آن دمی که عبد زینب شدیم
بهشت ارزانیِ ما آمده
حسین گر چه خود می ناب ماست
شریکة الحسین ارباب ماست
عقیله گشت اگر به لطفِ رَبش
ندیده روزگار از غم ، تبش
به قطع بوده حکمتی گر خدا
گفته به احمد که بخوان زینبش
تا که بتازد به دل اهل شام
قهر خداوند بود مرکبش
عمق مصیبت شده چَشمش اما
همیشه زیباست کلام لبش
اگر چه داده دشمنش را شکست
نشسته خوانده او نماز شبش
به قتلگه وحیدِ عشق زینب
شهیدهٔ شهیدِ عشق زینب
امیر خطبه شد امیرِ کلام
ملتمس نماز او شد امام
زنی که گر قدم به محشر زند
به حرمتش ندا بیاید قیام
به زیر نعلِ فتنه خاک می شد
گر او نبود کربلا را پیام
ندید ، این عفیفه غیر از خدا
اگر چه بردنش به بزمِ حرام
سوخت به شام و کوفه حالا اگر
رسیده بوی کربلا بر مشام
دو عشق شور مستیِ این لب است
حبیبِ ما حبیبه اش زینب است
- سه شنبه
- 18
- دی
- 1397
- ساعت
- 17:44
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
حامد آقایی
ارسال دیدگاه