رو سرم سایه ی ولایته
تو دلم حاجت زیارته
هر نفس آرزوم شهادته
همنفس گل یاس اومدن
با کوله بار احساس اومدن
گریه کنای اربابم حسین
سینه زنای عباس اومدن
چشای مادر بارون گرفته
به یاد بچه ش زبون گرفته
یه تیکه چفیه که غرق خاکه
تموم بچه ش قدپلاکه
" شهید گمنام "
بند دوم
عمریه از گناه آکنده ایم
تا نفس می کشیم تا زنده ایم
تا ابد از شما شرمنده ایم
همگی جاموندیم از شهدا
دلامونو روندیم از شهدا
وصیتاشون داره خاک می خوره
چیزی ما نخوندیم از شهدا
بسه عزیزم این بی قراری
من موندم و این چشم انتظاری
رفتی تو مثل علیّ اکبر
برگشتی مثل علیّ اصغر
" شهید گمنام "
بند سوم
جمعه ای از سفر میای آقا
می بری کاروون به کربلا
از دم مرقد امام رضا
با همت و صیاد و باقری
با سپاه چمران و باکری
باشهدای گمنام آقاجون
به سمت ما روزی مسافری
ای بی نشون تر از بی نشونا
میای یه روزی با ندبه خونا
رو سنگ قبرم به لطف آقام
حک شه ایشالا شهید گمنام
" شهید گمنام "
- چهارشنبه
- 19
- دی
- 1397
- ساعت
- 11:34
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
اسماعیل شبرنگ
ارسال دیدگاه