قدم برداشت محض خاطر حق پدر آنجا
شهيد اول راه ولايت شد پسر آنجا
شكايت دارم از دل سنگي ديوار بيش از در
ولي آسيب اصلي را رسانده ميخ در آنجا
اگر چه روز روشن بود هتك حرمت آنها
نميدانم چرا افتاده پشت در قمر آنجا
براي چيدن گل يك نفر كافي ست در واقع
گلي چيده شده با دست هاي چل نفر آنجا
گذشتم ديگر از آنچه كه آنجا اتفاق افتاد
غزل تنها رها كرده مرا با چشم تر آنجا
كشيده ميشود روضه ميان كوچه بعد از اين
مغيره آمد و قنفذ به پا كردند شر آنجا
چهل تن وحشي نامرد يك سو فاطمه يك سو
شده با دست زهرا از علي رفع خطر آنجا
ولي دستش دگر از كار افتاده پس از كوچه
شكسته غير پهلويش يقين از او كمر آنجا
نبود آنجا اگر زهرا نبود امروز اسلامي
براي اصل دين با جان شده زهرا سپر آنجا
- سه شنبه
- 25
- دی
- 1397
- ساعت
- 19:32
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محسن صرامی
ارسال دیدگاه