ديگه با غلاف نزن
داره ميبينه حسن
چرا ميزني منو
رسيده زورت به زن...
علىِّ منو نبر
كه آشوبه اين دلم
ديگه سيلي بِم نزن
نميبيني حاملم
حرف مولا با دومي حرامزاده
ديگه نمياد صدام
ديگه شده تار چشام
منو بزنيد ولي
زهرا مو نزن ميام
سخته براي علي
ببينه تو كوچه ها
كه فاطمه رو زمين
افتاده تو دست و پا
- چهارشنبه
- 26
- دی
- 1397
- ساعت
- 19:12
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
عباس میرخلف زاده
ارسال دیدگاه