ای از میِ عشقت سرمستی عباس
دست و دامن توست بی دستی عباس
پایه کرم بگذار بر سرم قدم بگذار
یا اخا حسین جان
مولای کریمم! باز هم کرم کن
عذرخواهی من از اهل حرم کن
چون نشد ز هر بابی آرم به حرم آبی
یا اخا حسین جان
چون دو دست غیرت زیر آب بردم
در آب رخت را دیدم و نخوردم
تا توام شوی ساقی با کمال مشتاقی
یا اخا حسین جان
من نخورده ام آب تا مگر توانم
آبی به حریمت زودتر رسانم
افسوس که خون دل شد آب آرزو گل شد
یا اخا حسین جان
گویی به سکینه گر عمو فدا شد
بر او تو مگو باز چون رفت و چه ها شد
کو را دل آهن نیست طاقت شنیدن نیست
یا اخا حسین جان
زندگانی من موقوف دم توست
چشمه فراتم اندر قدم توست
هست در رهت مردن فیض جاودان بردن
یا اخا حسین جان
در رهت کزان دست بر نداشتم من
با دست بریده لاله کاشتم من
هدیه ام پذیر ای دوست دست من بگیر ای دوست
یا اخا حسین جان
منبع:سایت مدایح
- پنج شنبه
- 9
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 5:13
- نوشته شده توسط
- جواد
ارسال دیدگاه