• دوشنبه 3 دی 03

 رضا رسول زاده

روز تلخ (غزل) -(دوباره شَب شُد و چشمانِ ماه بیدار است )

441

دوباره شَب شُد و چشمانِ ماه بیدار است 
دوباره شَب شُد و دل تَنگِ دیدنِ یار است

سَرِ مَزارِ تو می آیم و زآ طِفلانم
نهان نمودنِ این راز سَخت و دشوار است

زِ جای خیز که حیدر رسیده زَهرا جان
زِ جای خیز که اکنون زمانِ دیدار است

زِ زیرِ خاک بِتاب اِی هَمیشه مَهتابم
ببین که دیده ی مَن بی حضورِ تو تار است

حَسَن هنوز از آن روزِ تَلخ بَدخواب است
به این قَبیل مُصیبات، علی گرفتار است

هنوز بوی تو از خِشت های خانه رِسَد
هنوز رنگِ هَمان فاجِعه به دیوار است

برای مرگ علی گریه ی تو کافی بود
ولی هنوز مَدینه به فکرِ آزار است

تو را زَدند و به مَن نیز تَسلیَت گُفتند
فَلَک بِبین که چِگونه مَرا هَوادار است

به روی دوش گُذارم غَمِ تو را زَهرا
میانِ شَهر، که این داغ را خَریدار است؟

تو زیرِ خاکی و حِیدر غَریب تر از پیش
کنارِ قَبرِ تو چَشمَش چو اَبرِ پُر بار است

دوباره شَب شُده زَهرا، بِخواب آسوده
سه ماه می شود این چَشمِ خَسته بیدار است

  • چهارشنبه
  • 26
  • دی
  • 1397
  • ساعت
  • 21:25
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران