نزن اصن حرفشو نزن
حرف رفتنو
اشكاي منو
مردم غربت
مارو ديدنو
ديدن به روشون نياوردن
يه زن توقع كمك داره
هيچكي نگفت اونجا كه آخه
زن جوون مگه كتك داره
خير نبينن اونايي كه چن بار زدنت
تو خونمون بين در و ديوار زدنت
اين غمو من به كي بگم ، دردم همينه
فضه ميگفت چهل نفر انگار زدنت
" اي واي اي واي...علي غريبه "
——————-
بزن حرف موندنو بزن
موندن بهتره
كاش يادت نره
خونه بعد تو
قبر حيدره
سخته برا من كه ببينم
حسن دوباره مات و مبهوته
فهميدم از حالت چشمات
كه خنده ي تو واسه تابوته
كاش جاي من بودي ميديدي چي كشيدم
فضه رو تا زدي صدا من هم شنيدم
ديگه نپرس چرا به اين در خيره شدم
كاش ميدونستي چي تو دست فضه ديدم
" اي واي اي واي...علي غريبه "
———————
زده به دل آتيش زده
حال اين روزات
سوز ناله هات
رد پا ديدم
رو چادر سيات
از اينهمه مردم نامرد
چيزي كه قسمت تو شد شر بود
پهلوت اگه زخمي شد اون روز
خدا ميدونه تقصير در بود
مثله كويري كردن اقيانوس منو
چن نفري رقم زدن كابوس منو
ديگه شكستم از جسارت كردنشون
آخه شكوندن حرمت ناموس منو
" اي واي اي واي...غريبه "
- چهارشنبه
- 26
- دی
- 1397
- ساعت
- 21:48
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
میلاد قبایی
ارسال دیدگاه