بلند شو ، مادرجون
بلند شو از رو خاكا جونِ بابا
بلند شو ، مادرجون
گوشوارتو وِل كن بريم ازينجا
بلند شو ، مادرجون
الان دوباره ميرسن نامردا...
پاشو كه دارن ميان ، اينا خيلي بي حيان
شنيدم اون دومي دستاي سنگيني داره
قباله رو ، پس بده تا بريم مادر
نامردما ، چند نفر به يك نفر
مادر من ، كه بار شيشه اش رفت ولي
هيچ وقت نزن ، يه مادر و جلو پسر
جوان ننه ، كمان ننه.....
زبانحال حضرت زهرا با امام حسن سلام الله عليهما
حسن جان ، عزيزم
اشكاتو پاكن پسرم چيزي نيست
ديگه بسّه گريه
يكم خاكي شده پرم چيزي نيست
عزيزم ، ببين كه
خودم ميتونم راه برم چيزي نيست
يه خواهش دارم ازت ، جون من مادر فقط
چيزي به بابات نگي كه گوشوارم كَنده شده...
مادر بسه ، مرد كه اشك نميريزه
چشام ديگه ، تار نميبينه حسنم
پهلوم ديگه ، دردي نداره پسرم
اصلا ديگه ، دردي نداره دهنم
جوان ننه . كمان ننه
- پنج شنبه
- 27
- دی
- 1397
- ساعت
- 11:46
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
عباس میرخلف زاده
ارسال دیدگاه