یارب چه شد ابوالفضل که او نیامد
بابا ز میدان آمد و عمو نیامد
در خون نشسته فرقش شکسته
عمو اباالفضل
از یاد ما نگردد عمو فراموش
کردیم تشنگی را بی او فراموش
دستش جدا شد، مست خدا شد
عمو اباالفضل
اَمّن یُجیبُ المُضطر گفتیم و خواندیم
صد دجله خون ز داغش، از دیده راندیم
کنار دریا، افتاده از پا
عمو اباالفضل
سقّا به خاک و خون خفت کنار دریا
آبی برای اصغر نشد مهیّا
با قلب پر درد، آبی نیاورد
عمو اباالفضل
کاش از عطش به سقا نگفته بودیم
تا داغ مرگ او را نمی شنودیم
از ما چه ها دید، که برنگردید
عمو اباالفضل
گلبرگ صورت او بی آب و رنگ است
شش ماهه را خدایا کی تاب جنگ است؟
شد دل پر اخگر، از یاد اصغر
عمو اباالفضل
منبع:سایت مدایح
- پنج شنبه
- 9
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 6:23
- نوشته شده توسط
- جواد
ارسال دیدگاه