• دوشنبه 3 دی 03


ترکیب‌بند مدح و منقبت, مرثیه امام علی علیه‌السلام و حضرت فاطمه علیهاالسلام -(زهراترین شکوفۀ گلخانۀ رسول!)

433

زهراترین شکوفۀ گلخانۀ رسول!
با نام تو مدینه مدینه‌ست، یا بتول

ای مردمی که زائر راز مدینه‌اید
آه ای مجاوران حرم، حجتان قبول!

این‌جا کنار حجرۀ پیغمبر خدا
آیینه‌خانه‌ای‌ست پر از تابش اصول

آیینه‌ای که ماه در آن می‌کشد نفس
آیینه‌ای که مهر در آن می‌کند حلول

در بین ماه‌های خدا چون تو ماه نیست
ای بین فصل‌های خدا بهترین فصول

این‌جا نمازخانۀ مولا و فاطمه‌ست
این‌جاست خانۀ علی و خانۀ رسول

زهرا شدی که نام علی را عَلم کنی
پنهان شدی که هر دو جهان را حرم کنی


یک عمر بود با غم و غربت قرین، علی
آن قصۀ حسین و حسن بود و این علی

وقتی ابوتراب شدی، خاک، پاک شد
تا زد به خاک بندگی او جبین علی...

آیینه‌ای برابر انسان و کائنات
آیین عشق و آینۀ راستین، علی

شمشیر حق که چرخ‌زنان است و خطبه‌خوان
دست خداست بر شده از آستین، علی

زهرا نداشت بعد پدر جز علی کسی
احمد نداشت جز تو کسی همنشین، علی!

اندوه بی‌شمار مرا دیده‌ای، بیا
انسان روزگار مرا هم ببین، علی!

دنیا چقدر تشنۀ نام زلال توست
هر ماه، ماه آینه، هر سال، سال توست


ای ناخدای کشتی درد! ای خدای درد
تنها تویی که آمده‌ای پا به پای درد

زین پیش درد و داغی اگر بود با تو بود
درد آشنای داغی و داغ آشنای درد

زان شب که غرق خطبۀ چشم تو شد علی
مانند رعد می‌شکند با صدای درد

شعر تو را چگونه بخوانم که نشکنم؟
آخر بگو که قصه کنم از کجای درد؟

ای قطعۀ بهشت، غزل‌گریۀ زمین
با چشم خود، سرود تو را، های‌های درد

مگذار مردگانِ شبِ عافیت شویم
ما را ببر به آینۀ کربلای درد

تو آبروی داغی و تو آبروی اشک
تو ابتدای دردی و تو انتهای درد

یوسف اگر برای پدر درد آفرید
زهرا شکست و درد پدر را به جان خرید


شب‌گریه‌های غربت مادر تمام شد
زینب به گریه گفت که دیگر تمام شد

امشب اذانِ گریه بگوید بگو، بلال
سلمان به آه گفت: ابوذر! تمام شد

طفلانِ تشنه هروله در اشک می‌کنند
ایّامِ تشنه‌کامی مادر تمام شد

آن شب حسن شکست که آرام‌تر! حسین
چشم حسین گفت: برادر! تمام شد

تا صبح با تو اُستن حنّانه ضجه زد
محراب خون گریست که منبر تمام شد

زاینده است چشمۀ زهرایی رسول
باور مکن که سورۀ کوثر تمام شد

باور مکن که فاطمه از دست رفته است
باور مکن حماسۀ حیدر تمام شد

زهرا اگر نبود حدیث کسا نبود
زینب نبود و واقعۀ کربلا نبود


شب آمده‌ست گریه‌کنان بر مزار تو
دریا شکست موج‌زنان در کنار تو

بعد از تو چله‌چله علی خطبه خواند و سوخت
چرخید ذوالفقار علی در مدار تو

زینب کجاست؟ همسفر خطبه‌های خون
دنیا چه کرد بعد تو با یادگار تو؟

باران تیر و نعش غریبانۀ حسن
آن روزگار زینب و این روزگار تو

گل داد روی نیزه، سر تشنۀ حسین
تا شام و کوفه رفت دل داغدار تو

تو سوگوار زینب و زینب غریب شام
تو سوگوار زینب و او سوگوار تو

بعد از تو سهم آینه درد و دریغ شد
دست نوازشی که کشیدند تیغ شد

  • پنج شنبه
  • 27
  • دی
  • 1397
  • ساعت
  • 17:42
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران