دلم سیره ازاین دنیا.
میخوام پیشت بیام بابا
دیگه طاقت ندارم
چه تلخه روزگارم
بند اول
ازیادشون رفته بابا
تموم اون حرفای تو
ببین بجای مرتضی
نشسته کی بجای تو
بابا ادا شد با کتک
حق ذوی القربای تو
نقش زمین شد با لگد
پیش همه، زهرای تو
برام دنیا یه زندونه
چشام تاره دلم خونه
دیگه طاقت ندارم
چه تلخ روزگارم
بند دوم
از بی وفایی ها دلم
بی تاب و غمگینه بابا
دستای نامردای شهر
بدجوری سنگینه بابا
بعد از کتک خوردن دیگه
چشمام نمیبینه بابا
از درد پهلو دخترت
راحت نمیشینه بابا
پراز درده همه جونم
میخوام پاشم نمیتونم
دیگه طاقت ندارم
چه تلخه روزگارم
بندسوم
سخته ولی سه ماهه با
درد کمر سر میکنم
میسوزه زخم صورتم
تاچشممو تر میکنم
هرشب توبستر یاد ازاون
افتادن در میکنم
دلم میگیره وقتی که
نگا به حیدر میکنم
شده سهمش غم وغربت
نشسته تو نگاش حسرت
دیگه طاقت ندارم
چه تلخه روزگارم
- پنج شنبه
- 27
- دی
- 1397
- ساعت
- 20:58
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
عالیه رجبی
ارسال دیدگاه