خداحافظ ای شمع خاموش من
خداحافظت ای کفن پوش من
سبک میرود گرچه تابوت تو
چو کوهی غمت مانده بر دوش من
مرو فاطمه فاطمه فاطمه
خداحافظ ای بسته بار سفر
خداحافظت ای شکسته ثمر
ز دیوار و در شکوه دارد علی
که طفل تو را کشته دیوار و در
حلالم کن ای همدم ناله ام
حلالم کن ای خونجگر لاله ام
ندیدی از این زندگی روز خوش
حلالم کن ای یار نه ساله ام
فراموش من کی شود آن زمان
که در خانه ی من شدی میهمان
نبی دست ما را به هم داد و گفت
نماید خدا ، پای هم پیرتان
تو پای علی پیر گشتی چه زود
چه زود این غم و غصه پیرت نمود
تو جای علی رفته ای پشت در
برای علی گشته رویت کبود
- شنبه
- 29
- دی
- 1397
- ساعت
- 18:30
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
میثم مومنی نژاد
ارسال دیدگاه