• دوشنبه 3 دی 03


روضه حضرت فاطمه زهرا (س) -(دست هایش مدام می لرزد)

640
1

دست هایش مدام می لرزد
باز پیشانیش عرق کرده
درد بازو دوباره مادر را
بیشتر زرد و بی رمق کرده

درد دارد نفس کشیدن هاش 
صورتش سرخ می شود هربار
روی پیراهنش گلستان است
مثل گل های خونی دیوار

خاطرم هست چند وقتی قبل
قبل آن روز شوم و زجر آور
مادرم دور خانه می چرخید 
تا ببندد به موی من گلسر

راه می رفت و چشم او میدید
درو دیوار خانه را روشن
حیف حالا عصای او شده است
دست من یا که شانه های حسن

شب به شب بین خانه می انداخت
   سفره مهربانی و ایثار
بعد از آن با برادرم می رفت 
خانه های مهاجر و انصار

اشک در چشمهاش، برمی گشت
سر سجاده اش دعا می کرد
عقده بی کسی بابا را
یک تنه با دعاش وا می کرد

کف پاهای او ورم می کرد 
از رکوع و سجود طولانی
عطر تسبیح تربتش می کرد
حال مارا زلال و عرفانی

مادرم آسیاب می چرخاند
نانمان عطر یاس و شب بو داشت
شرم از دست های زخمی او
چشم گل های سرخ جارو داشت

پدرم تا به خانه می آمد
با خودش داشت درد دنیا را
مادرم روی چهره می آورد
خنده های قشنگ بابا را

بعد از آن روز مادرم افتاد
گوشه خانه بین بستر درد
بانی غربت زنی شده بود
سیصد و خورده ای نفر نامرد

از پدر هم گرفت رویش را
بعد از این محرمی ندارد او
صورت او مگر چه زخمی داشت؟
از چه می گیرد او جبیره وضو؟

کرده پنهان میان صندوقچه
چادر پاره پاره خود را
نیمه شب بیصدا در آورده
لنگه گوشواره خود را

آنقدر زخم روی تن دارد
کرده بی اعتبار عدد هارا
از روی این همه کبودی او
می شود بشمری لگد هارا

چند روزیست روضه می خواند
می کند دوره خاطراتش را
درد پهلوش آنقدر سخت است
از خدا خواسته وفاتش را

  • شنبه
  • 29
  • دی
  • 1397
  • ساعت
  • 19:18
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران