• سه شنبه 4 دی 03

 اسماعیل تقوایی

درد دل فاطمه(س) بر مزار پدر_نمی دانی چه دیدم ای پدرجان

537

درد دل فاطمه(س)برمزار پدر

نمی دانی چه دیدم ای پدرجان
شماتت ها شنیدم ای پدرجان

رهم را بست آن نامرد،کوچه
دوید او و دویدم ای پدرجان

رسید ویاس تو نیلوفری شد
زآن سیلی خمیدم ای پدر جان

به پیش چشمهای مجتبایم
بزد خصم پلیدم ای پدرجان

عصایم شد حسن خود را بسختی
سوی خانه کشیدم ای پدر جان

زبعد تو مرا آزار دادند
و روز خوش ندیدم ای پدر جان

به راه اخذ حق همسر خود
همه بر جان خریدم ای پدر جان

به پشت در به ضرب پای دشمن
میان خون تپیدم ای پدر جان

گلت را غنچه اش چیدند وکردند
امیدم نا امیدم ای پدر جان

جوان بودم ولی از جور دوران
شدم پیر وتکیدم ای پدرجان

به خاک قبر تو هر شام وهر روز
شدم اشک وچکیدم ای پدر جان

دعای من شده عجل وفاتی
دل ازدنیا بریدم ای پدر جان

دعا کن فاطمه پیش تو آید
خودت دادی نویدم ای پدرجان

شعر:اسماعیل تقوایی

  • یکشنبه
  • 30
  • دی
  • 1397
  • ساعت
  • 2:14
  • نوشته شده توسط
  • اسماعیل تقوائی

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران