اورا که پیغمبر نوازش کرده باشد،
یک عمر در حقش سفارش کرده باشد،
آیا سزاوار است پشت در بسوزد؟
همراه با او باغ پیغمبر بسوزد؟
ای چاه، زهرای مرا از من گرفتند
ای ماه، دنیای مرا از من گرفتند
من مانده ام تنهای تنها چون بگریم؟
باید به جای آب دیده خون بگریم
من دردمندم، موج اشک و آه دارم
طوفانم! اما سر درون چاه دارم.
از گریه ام روح صبوری میگدازد
سوز دلم هفت آسمان را مینوازد
شب آمد و چشم علی بیدارتر شد
گوش زمین از گریه ام خونبارتر شد
شب آمد و آرامش اما رو گرفته
ای وای زهرا دست بر پهلو گرفته
- دوشنبه
- 1
- بهمن
- 1397
- ساعت
- 12:6
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
رجبعلی نیسی
ارسال دیدگاه