• یکشنبه 4 آذر 03


مدح حضرت امیرالمومنین و حضرت زهرا سلام الله علیها -(خواستم یادی زخلاّقیّت مولا کنم)

463

خواستم یادی زخلاّقیّت مولا کنم
جان خود مدیون لطف حضرت زهرا کنم

هرچه مشتاقانه در عمق تفکّر دَم زدم
عشق را پیروز دیدم عقل را بر هم زدم

عقل گفتا : ازعلی(ع) شاگرد پیغمبر بگو
عشق گفتا : از قیام همسرحیدر بگو

عقل گفتا :  بحث زهرا و علی از هم جداست
عشق گفتا : باغبان هر دو نو گل مصطفی ست

عقل گفتا : شیرجنگ و مرد میدان مرتضی ست 
عشق گفتا : فاطمه روح امامت در بقاست

عقل گفتا : تو خدا را با علی بشناختی
عشق گفتا : گر نبودی فاطمه می باختی

عقل گفتا : از علی آموز اخلاص عمل
عشق گفتا : فاطمه بر این عمل شد مشتمل

عقل گفتا : با علی راه تکامل یافتیم
عشق گفتا : با دل زهرا قمر بشکافتیم




جنگ عقل و عشق درآخردلم دیوانه کرد
روح را مست الستی با یکی پیمانه کرد

دیدم از چشم تعجّب هردو یک جانِ علیست
فاطمه در عالم عرفان علیِ منجلی ست

موقع مولود زهرا حق پرستی بوده است
بسم ناب مرتضی مستِ الستی بوده است

نور فرزندان آقایم زنور اطهر است
بیگمان عبّاس هم مستی زجام کوثر است

بردل وجان حسین افتاده نور فاطمه
انقلاب کربلا یعنی ظهور فاطمه

فاطمه یعنی که زینب نور آل احمدی
زینت روح دو عالم آفتاب سرمدی

بعد مولا خیمه در آتش که غوغا می نمود
فاطمه اندر دل زینب تجلاّ می نمود

گر نبودی فاطمه زینب توانِ غم نداشت
شیعیان اکنون چنین درکِ غم و ماتم نداشت

گر نبودی فاطمه می مرد عدل و داد را
خسته می شد در اسیری زینب و سجّاد را

عزّت ما را سبب امدادِ زهرا میشود
محشرِ فردا به نام اوست برپا میشود

دین احمد زنده گشته با دعای فاطمه
کاش درکلّ جهان بودی حیای فاطمه

فاطمه! ای دختر مظلوم پیغمبر سلام!
فاطمه! ای برپدر هم دخت و هم مادر سلام!

گر نبودی توکنون فرهنگ عاشورا نبود
درمیان ما شعورِ عزّت مولا نبود

فاطمه! ای مادر مظلوم دشت کربلا
فاطمه ! ای غمگسار زینب اندر هر بلا

قائم آل محمّد کی به ما سر می زند؟!
روحم اندر تنگیِ دنیای غم پِر می زند

از زمانِ ابتدای عشق و دوران الست
«دادگر» آوارۀ دریای محنت گشته است

دادگر تبریزی

  • دوشنبه
  • 1
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 14:27
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران