موسم هجران رسید ای یار بی همتا بمیرم
بعد زهرا چون غریبان می شوی تنها بمیرم
جان تو جان یتیمانم خدا حافظ علی جان
جان رسیده بر لبم از محنت دنیا بمیرم
چون کنم ؟ پیک اجل دارد ندای الرّحیل
لاجرم دارم وداع از محضرت جانا بمیرم
دعوتی دارم ز حیّ ذوالجلال ربّ الاعلا
می پرد روح ام به سوی شاخهٔ طوبا بمیرم
آنچه زیبائی ز خلقت ، حق نمود احسان ما
وقت مردن دوست دارم اجمل و زیبا بمیرم
ای مرا هم مشرب و هم رأی و مونس ، هم نوایم
روح من دارد هوای عالم بالا بمیرم
این دم آخر حلالم کن که آرامش بگیرم
هستی ام ، آرامش ام ، آرام و بی پروا بمیرم
خواب بابا دیده ام دلتنگ بابا گشته ام
سر به زانوی تو و در حسرت بابا بمیرم
همسر دریا دلم گریان نبینم دیده ات
غرقه در چشمت شدم اندر دل دریا بمیرم
رو بگردان لحظه ای تسلیم جان آسان شود
چون گل پژمرده ای در سیرت گلها بمیرم
وقت جان دادن #هدایت طالب فیض زیارت
تا ببینم روی ماه و محو در رؤیا بمیرم
- چهارشنبه
- 3
- بهمن
- 1397
- ساعت
- 12:17
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محمد هدایتی
ارسال دیدگاه