بی تو چسان بسر کنم همسر مهربان من
گشته زداغ مرگ تو غم زده آشیان من
زهرای من زهرای من۲ ای یار بی همتای من۲
__________________________
زود نصیب من شده درد فراق فاطمه(س)
خون شده دل زهجر تو تازه گل جوان من
ای تو پناه مرتضی حامی بی قرینه ام
بی تو غریب مانده ام رفته زکف توان من
شیر خدای بوده ام در صف جنگ با عدو
حیرت دیگران شده قامت چون کمان من
زاری کودکان تو در غم چون تو مادری
درد گران وخون دل می کند ارمغان من
چادرخاکی تو را زینب تو بسر کند
دختر پنج ساله شد بانوی آشیان من
دور زچشم کودکان سر به مزار می زنم
خاک غمت بسرکنم مه شده نوحه خوان من
زیاد من نمی رود ضرب در وفغان تو
خاطره اش همی زند لطمه به روح وجان من
- چهارشنبه
- 3
- بهمن
- 1397
- ساعت
- 18:33
- نوشته شده توسط
- اسماعیل تقوائی
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه