سيراب نشد حنجر خشک پسر از آب
دارد گله تا روز قيامت پدر از آب
دربازي تقدير نديدم که نديدم
بيچاره و بيچاره و شرمنده تر از آب
با مشک هنوزم که هنوز است نشسته
درخيمه سکينه که بگيرد خبر از آب
ترسم که رباب عاقبت از گريه بميرد
نامي جلوي چشم تر او نبر از آب
حساس ترين روضه ي ارباب عطش بود
پس روضه بخوانيد کمي بيشتر از آب
جا دارد اگر ميکند اينگونه شکايت
در محکمه ي عدل الهي جگر از آب
رفته همه شب ماه به هر نقطه که آب است
تا گريه بگيرد غم عکس قمر از آب
- شنبه
- 6
- بهمن
- 1397
- ساعت
- 11:22
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محسن صرامی
ارسال دیدگاه