• سه شنبه 15 آبان 03

 محسن صرامی

یا حضرت زهرا سلام الله علیها -(از بسکه سرفه ميکند در خواب هرشب)

729

از بسکه سرفه ميکند در خواب هرشب
جان مرا از غصه اش آورده بر لب

با آنکه از حالش نمي گويد برايم
از رنگ او پيداست دارد همسرم تب

درمدت بيماري اش هرگز نديدم
يک بار حتي خانه ام را نامرتب

پيشم نمگيرد به پهلو دست خود را
هر چند مي پيچد به خود از درد اغلب

زهرا وصيت هاي خود را گفت ديشب
آهسته با گريه فقط در گوش زينب

تنها و تنها فاطمه محو خدا بود
از اولش هم او از اين عالم جدا بود

از سوي حق خم شد نبي بوسيد دستش
در آستين فاطمه دست خدا بود

در مدح زهرايم همين يک جمله کافي ست
تنها دليل خلقت ارض و سما بود

نه سال خانه داري اش شرمنده ام کرد
شانه به شانه ياورم در هرکجا بود

اين روز آخر بيشتر شرمنده ام کرد
نان پخت و فکر چند روز بعد ما بود


  • یکشنبه
  • 7
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 14:54
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران