اربعین و جاده های بی کسی
زینب و دنیایی از دلواپسی
حس نمودم اوج غربت را به تن
خورده ام طعنه ز اغیارت بسی
آمدم ،حال مرا بنگر حسین
ای برادر،ای تو هم سنگر حسین
کوله باری از مراثی در دلم
کعب نی هر لحظه بر خواهر حسین
بعد تو،این زینب و این ناله ها
این من و حزن و فراق لاله ها
ای سرت خورشید بام نیزه ها
مانده ام بین گل و آلاله ها
در مسیر کوفه تا شام بلا
من شدم با هر غم تو مبتلا
بوی خون آید هنوز از قتلگه
ای شهید خفته در کرب و بلا
من اسارت رفتم و قدم خمید
نیزه ها از پیکرت گلبوسه چید
ای تنت زخمی چو قلب دخترت
همچو مادر، پهلویت دشمن درید
شاعر:محمد مهدی عبدالهی
- پنج شنبه
- 9
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 14:8
- نوشته شده توسط
- محمدمهدی عبدالهی
- شاعر:
-
محمد مهدی عبدالهی
ارسال دیدگاه