صبحدم سر زد و ما نافله داريم هنوز
چشم اميد به آن قافله داريم هنوز
عاشق آن است كه شد دغدغه اش معشوق اش
آه...جز عشق به سر مشغله داريم هنوز
دم زديم از تو ولي از نظر مجنون ها
از تو و عشق تو ما فاصله داريم هنوز
سر نرفته است چرا كاسه ي صبر از دوري
جاي بحث است كه ما حوصله داريم هنوز
دل دل از چيست بكش،يا بكشان سمت خودت
بي دلانيم و دلي يكدله داريم هنوز
تشنه لب جان تو آمد به لب اي لب تشنه
ما كه از آب فراوان گله داريم هنوز
سجده كرديم به شش گوشه ي تو از سرشب
صبحدم سر زده و نافله داريم هنوز
- دوشنبه
- 8
- بهمن
- 1397
- ساعت
- 20:29
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محسن صرامی
ارسال دیدگاه