مي گرفتم از لب جامي كه در آن باده بود
مي در اينجا هر زماني آمدم آماده بود
نسل در نسلم تمامي ما رعيت زاده ايم
ساقي ميخانه برعكس من آقازاده بود
سجده كردم سمت او ديده به سويم وانكرد
روي كرسي خداوندي خود لم داده بود
بيت بيت اين غزل از روي مستي با يقين
بر قدم هاي اميرالمومنين افتاده بود
ما خدا را شكر،سرگرم نگاه حيدريم
شيخ مشغول نقوش مسجد سجاده بود
گل تمام عطر خود را از علي دزديده است
قمصر از حب علي نامش چنين پيچيده است
درس حيدر محوري شرط اولوالعظمي شده
جز خدا كنه مقامش از همه پوشيده است
حرف حق بي واسطه ميشد به حيدر منتقل
گوش حيدر بر دهان رب خود چسبيده است
كي شنيدن ميشود مانند ديدن اي كليم
آنچه را گاهي شنيدي حيدر آن را ديده است
از عبادات خلايق يك نفس از او سر است
آن شبي را به جاي مصطفي خوابيده است
دم زدم از حيدر كرار دم ديوانه شد
دفتر و مضمون و ابيات و قلم ديوانه شد
خواستم راهي شوم سمت نجف يك نيمه شب
رفتم اما عقل در اول قدم ديوانه شد
شعر ميخواند آن صغيراصفهاني در حرم
شعر ميخواند و به كاشان محتشم ديوانه شد
چرخ ميزد دور حيدر مست ايوان طلا
من خودم ديدم علي گفت و حرم ديوانه شد
من قسم خوردم علي را مي پرستم بعد از اين
خنده ي مستانه اي كرد و قسم ديوانه شد
تا كه حرف عاشقان بر چشم و بر ابرو كشيد
يكصد و ده بار انگور ضريح اش هو كشيد
شخصأ از عرش خودش آمد خدا پيش علي
شانه را بوسيد و يك شانه بر آن گيسو كشيد
جبرئيل از عرش آمد سمت ايوان نجف
با پر و بالش تمام صحن را جارو كشيد
برق ايوان نجف هر عاشقي را مي گرفت
پیش او كار مه و خورشيد بر سوسو كشيد
هو نوشته روي هر آئينه كاري در حرم
هر دل آگاه در هر آيينه يك هو كشيد
ميشود پيدا كني در مرتضي الله را
سجده بايد كرد در هر ركعتي آن شاه را
هم رحيم است و كريم و هم صراط المستقيم
داده سلمانش نشان بر هر مسلمان راه را
روشني بخشيده از خاك كف پايش علي
روزها خورشيد را در شام تيره ماه را
مستي ما با علي پايان ندارد هيچ وقت
مات خود كرده دل هر مست خاطرخواه را
جاي شكرش در دو عالم تا قيامت باقي است
ياعلي گفتم تمام سال و روز و ماه را
- سه شنبه
- 9
- بهمن
- 1397
- ساعت
- 16:9
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محسن صرامی
ارسال دیدگاه