جان ما در گرو جان كسي هست كه نيست
درد ما در پي درمان كسي هست كه نيست
انتظار فرج اش افضل الاعمال شده است
دست عشاق به دامان كسي هست كه نيست
ميزبان هست ولي ديده ي ما حق بين نيست
كور ميگفت كه مهمان كسي هست كه نيست
همه جا هست ولي نيست كسي منتظرش
سر هر سفره پر از نان كسي هست كه نيست
رد شدم از بغل اش ساده و نشناختم اش
روزها شام غريبان كسي هست كه نيست
اكثرأ غافل از آن يار غريبيم كه هست
كل خلقت همه از آن كسي هست كه نيست
- سه شنبه
- 9
- بهمن
- 1397
- ساعت
- 16:11
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محسن صرامی
ارسال دیدگاه