سرا پا گوش هستم تا كني صادر تو فرمان را
طلب كن جان كه تقديم ات نمايم با ادب جان را
يقينأ ميشود مثل كويري خشك و لبريز ترك ايران
اگر منهي كني از خاك اين كشور خراسان را
يقينأ لنگ خواهد زد كميت هفت امامي ها
خدا در حب تو پنهان نموده كل ايمان را
گنهكار آمدم اما به اميدي كه ميسازي
تو با يك گوشه ي چشم ات هزاران مثل سلمان را
امور عالم هستي به امرت بستگي دارد
به دست پرچم ات دادي عنان باد و طوفان را
پر از خالي ست دستانم به پابوس ات كه مي آيم
به من آموخته مادر گدائي پيش سلطان را
ندارم شك كه نابينا به يك آن ميشود بينا
اگر بر ديده بگذارد عصاي دست دربان را
غبار فرش هايت را سليمان ساز ميدانم
به دستان تو ميبينم دواي دردمندان را
ز ذره با نگاه خود تو هم خورشيد ميسازي
در آورده به زانو گنبدت خورشيد تابان را
- سه شنبه
- 9
- بهمن
- 1397
- ساعت
- 16:14
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محسن صرامی
ارسال دیدگاه