شرمي نداشت در،غم مسمار اگر نبود
تاثير داشت شانه ي ديوار اگر نبود
مزد پدر به دست عزيزش نمي رسيد
او دختر محمد مختار اگر نبود
پهلو نمي شكست گمان ميكنم كه او
عشق علي و معدن اسرار اگر نبود
زهرا خجالت از حسنين اش نمي كشيد
شايد به خانه حيدر كرار اگر نبود
قطعأ مدينه غرق در اندوه و غم نبود
قنفذ ميان دسته ي اشرار اگر نبود
ميزد درست شانه به گيسوي كودكان
چشم كبود مادرشان تار اگر نبود
در را خودش براي علي باز كرده بود
خاتون خانه آن همه بيمار اگر نبود
ميشد شهيده حضرت صديقه زودتر
زينب در آن ميانه پرستار اگر نبود
- سه شنبه
- 9
- بهمن
- 1397
- ساعت
- 20:5
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محسن صرامی
ارسال دیدگاه