رو دوش تقدير ، رفتى شبونه
راحت شدى از ، دور و زمونه
مرگم و بى ، تو از خدا مى خوام
مى بخشى كه درنمياد صدام
فاتح خيبر و كه مى شناسى
حالا ببين ، مى لرزه دست و پام
با اين كه سخته برام روزگارم
با اين كه خورده گره روى كارم
الحمدلله كه زينب رو دارم
واى از غريبى يا زهرا يا زهرا
گفتم نرو از ، خونه عزيزم
گفتم كه بى تو ، بهم مى ريزم
خالى شده ، ميون خونه جات
تنگه دلم فاطمه جون برات
خودت بگو چيكار كنم واسه
بهونه گيري هاى بچه هات
هر شب يتيمات بهونه مى گيرن
خيلى به عشق تو زهرا اسيرن
مى ترسم از دورى تو بميرن
واى از غريبى يا زهرا يا زهرا
بعد تو كارم ، شد گريه زارى
بى تو شرو شد ، بى كس و كارى
بى تو شرو شد غصه هاى من
بند نمياد اشك چش حسن
قرارمون باشه تو قتلگاه
بالا سر غريب بى كفن
اون لحظه كه زينبت مى ره از حال
تنها مى مونه حسينت تو گودال
با سم مركب تنش مى شه پامال
- پنج شنبه
- 11
- بهمن
- 1397
- ساعت
- 10:40
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
اصغر چرمی
ارسال دیدگاه