• جمعه 7 دی 03


شعر شهادت حضرت زهرا 97 -(خواستم دست تو را باز نمایم که نشد)

1092
1

#حضرت_زهرا_شهادت

خواستم دست تو را باز نمایم که نشد
پا به پای تو در آن کوچه بیایم که نشد

همه همدست شدند دست خدا را بستند
خواستم این گره کور گشایم که نشد

ریختند بر سر من، دست زتو بردارم
هر چه کردم نکنند از تو جدایم که نشد

سعی کردم که به پیش تو نیفتم به زمین
قنفذ آنقدر زد ، انداخت زپایم که نشد

دست خود را به در سوخته حائل کردم
جان شش ماهه خود حفظ نمایم که نشد

حیف شد بعد سه ماهی گل من وا می شد
می شد امروز بخوابد روی پایم که نشد

خواستم زودتر از این بروم نزد پدر
زینب اینقدر دعا کرد برایم که نشد

دست بشکسته اگر یاری زهرا می کرد
میشد این قطره اشک تو شفایم که نشد

به همین پهلوی بشکسته حلالم کن علی
خواستم دست تو را باز نمایم که نشد

#عبدالحسین_میرزایی


.

  • پنج شنبه
  • 11
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 15:24
  • نوشته شده توسط
  • عبدالحسین

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران