حال زینب(س)بعد از مادر
چشمان من از گریه برایت خون است
مادر ، زغمت زینب تو مجنون است
این خانه زبعد تو بهم ریخته است
بیش از من ودیگران پدر محزون است
من دختر چار ساله ات می باشم
این سیل بلا ز طاقتم افزون است
ای کاش کسی زدست مادر ندهد
هر کس که دهد به مرگ، او مقرون است
مادر که که رود مأمن طفلان رفته
خوش آنکه در این پناهگه مامون است
مادر دل من برای بابا سوزد
سرگشته شده زهجر تو دلخون است
زینب به کجا وخانه داری کردن
با سن کم از تحملم بیرون است
این جسم تو نیست دفن در خاک شده
این قلب من است اینچنین مدفون است
بر زینب تو سخت گذشته بی تو
شاکی دل من زچرخش گردون است
شعر:اسماعیل تقوایی
- شنبه
- 13
- بهمن
- 1397
- ساعت
- 13:34
- نوشته شده توسط
- اسماعیل تقوائی
- شاعر:
-
اسماعیل تقوایی
ارسال دیدگاه