• شنبه 3 آذر 03

 محمود اسدی

(غزل)زهرای من/نشود باز دگر چشم تر زهرایم

647

نشود باز دگر چشم تر زهرایم
نشد آن روز شوم من سپر زهرایم

تا عصابه به سرش بست یقین دانستم
که شکسته شده در کوچه سر زهرایم

بی اثر بود هر آن قدر که گفتم آن روز
پای بردار لعین از کمر زهرایم

بس که نامرد،در سوخته را داد فشار
سوخت از شعله ی در بال و پر زهرایم

لگدی زد به دل فاطمه،شد سقط جنین
آب شد از غم محسن جگر زهرایم

یک طرف محسن و یکسو من و یکسو طفلان
مات و مبهوت به هر سو نظر زهرایم

کربلا بر بدن یوسف من سنگ زنند
تا که فریاد زند من پسر زهرایم
*****
شائق

  • شنبه
  • 13
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 17:33
  • نوشته شده توسط
  • میرکمال

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران