• پنج شنبه 13 اردیبهشت 03

 سید پوریا هاشمی

فراق پیغمبر -(تو رفتی و زهرا به حال زار افتاد)

891

تو رفتی و زهرا به حال زار افتاد
کارم برای مرگ به اصرار افتاد

رفتی اراذل خانه را آتش کشیدند
انسیه الحورات بین نار افتاد!

دستی که میبوسیدی اش نوبت به نوبت
در کوچه با ضرب غلاف از کار افتاد

با مخزن الاسرار من لج کرده بودند!
یک جور زد برسینه ام مسمار افتاد

من که خودم از حال رفتم!فضه میگفت...
در شل شد و روی سرم انگار افتاد

یک عده ابتر انتقام از من گرفتند
بارم میان آن در و دیوار افتاد

افتادم و از روی یک شهر رد شد
یثرب به فکر اذیت و آزار افتاد

شلاق بالارفت و من چیزی ندیدم!
ردش ولی بر بازویم بسیار افتاد..

من کوچه رفتم دخترانم ارث بردند
زینب گذارش تا سر بازار افتاد

من بین زنهای مدینه خطبه خواندم
او خطبه اش چون شعله بر دربار افتاد

  • شنبه
  • 13
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 18:34
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید


حجم فایل 4.23 MB
تعداد بازپخش 16
تاریخ بارگذاری شنبه 13 بهمن 1397 11:36

ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران