• سه شنبه 4 دی 03


زبانحال حضرت زینب (س) در شهادت مادر -(تا مادرم ز دار فنا رخت بست و رفت)

615

تا مادرم ز دار فنا رخت بست و رفت
اطفال خویش را ز غمش دل شکست و رفت

بعد از وفات باب خود از جور دشمنان
در انتظار مرگ به هر دم نشست و رفت

مظلومیت نگر قفس جسم شد شکست
تا مرغ جان ز عالم خاکی بجست و رفت

نادیده بود سیر رخ کودکان خود
ناچار دید پیک اجل بر در است و رفت

بنهاد داغها به دل باب بی کسم
خود از می وصال پدر گشت مست و رفت

من گرچه خود صغیرم و محتاج سرپرست
بنمود جای خویش مرا سرپرست و رفت

جز هیجده بهار ز گلزار عمر او
نگذشته بود خار جفایش بخست و رفت

ازبس کشید جور خسان سیر شد ز جان
ز اطفال خویش رشته ی الفت گسست و رفت

خود گرچه فوق عاطفه و مهر بود لیک
مهری ندید ز امّت بی شرم و پست و رفت

هرگز نکرد شکوه ز آلام زندگی
ایفای عهد کرد به عهد الست و رفت

آرام جان ختم رسل در بهار عمر
جبراً ز زندگانی خود شست دست و رفت

زد از غمش اگرچه شرر بر دل حزین
امّا خود از مصائب ایّام رست و رفت

  • سه شنبه
  • 16
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 18:57
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران