یا فِضّه خُذینی که دگر تاب ندارم
مانند علی بی کسم اَحباب ندارم
پیغام مرا زود به حیدر برسانید:
جز گوشه ی اَبروی تو محراب ندارم
باید که بپوشانم از او چهره ی خود را
با زخم و کبودی رخ مهتاب ندارم
طِفلی حسنم دیده که نامرد مرا زد
با گریه بمن گفت: دگر خواب ندارم
فِضّه بگمانم که حسینم زده فریاد:
مادر شده ام تشنه ولی آب ندارم
دیدم که علی خیره به در مانده و با خود
می گوید از این پس گل نایاب ندارم
پنهانی و شب دفن کنید این تن من را
یک دلخوشی از این دو سه اَصحاب ندارم
پهلو و سر و صورت و بازو، در و مِسمار
یا فِضّه خُذینی که دگر تاب ندارم
- سه شنبه
- 2
- دی
- 1399
- ساعت
- 12:39
- نوشته شده توسط
- طاهره سادات مدرسی
- شاعر:
-
علی حسینی
ارسال دیدگاه