• دوشنبه 3 دی 03

 محسن صرامی

خورشید بنی هاشمیان -(آواره ی مجنون صفت دلبرم امشب)

522
1

آواره ی مجنون صفت دلبرم امشب
بدمست ترین مشتری ساغرم امشب

خوردم می و خوردم چقدر بر در و دیوار
هرچند که از قبل کمی بهترم امشب

گفتم نکند خوابم و مخمور شرابم
لیلا صفت از خواب جنون می پرم امشب

تلفیق شده گریه و لبخند در این بزم
چک چک چکد از گوشه ی چشم ترم امشب

آئینه بیارید که پیغمبرم آمد
دلبسته ی گیسوی علی اکبرم امشب

جز مست شدن در سر عاشق هنری نیست
گشتیم به جز میکده ی عشق دری نیست

خورشید بنی هاشمیان آمده دنیا
از رویت خورشید از این پس خبری نیست

لیلا شده مجنون علی اکبر ارباب
از این خبر امشب خبر داغ تری نیست

زل زد پدرش بر رخ بی مثل و نظیرش
زیباتر از او در همه عالم پسری نیست

آنقدر کریم است که در شهر مدینه
دیگر پس از این سائلی و دربه دری نیست

معشوق شد و شور به جان قمر انداخت
انگشت که نه،یوسف از این عشق سر انداخت

یاد ازنبی و چهره ی ماهش پدرش کرد
تا بر رخ زیبای عزیزش نظر انداخت

حُسنش حسن و قامت اومثل اباالفضل
درقلب همه آمد و شوری دگر انداخت

گفتند بیائید که شد زنده پیمبر
چه ولوله ای در دل شهر این خبر انداخت

خاک قدمش را همه بردند تبرک
این خاک گران سنگ عجب نرخ زر انداخت

معمار شد و خانه ي شاهانه بنا كرد
كوثر شد و حيدر شد و پيمانه بنا كرد

تا ديد دل خلق شده مست سبويش
ساقي شد و ساغر زد و ميخانه بنا كرد

آقاي كرم بود و به دستان كريمش
در گوشه اي از شهر كرم خانه بنا كرد

تا زلف خودش را به روي شانه رها كرد
شيرين شد و شوري به دل شانه بنا كرد

بس عاشق ديوانه علي دور و برش داشت
كانون نگهداري ديوانه بنا كرد

  • پنج شنبه
  • 18
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 18:49
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران