ما را طبیب حاذق بیمار می پسندد
بیمار چشم خود را تب دار می پسندد
فرمود با اشاره بعد از دو استخاره
یک بار مست و یک بار هوشیار می پسندد
تا لحظه ای دلم سوخت دل را خرید و نفروخت
آه ندامتم را غفار می پسندد
کاری ندارد اصلاً داریم یا نداریم
اصلاً نداری ام را بسیار می پسندد
در اوج سر به راهی سر به هوام گاهی
معشوق عاشقش را بردار می پسندد
در میزنم که شاید در را شبی گشاید
یار از دل گرفتار اصرار می پسندد
من عاشق زهیرم دیوانه ی بریرم
این است خط سیرم دلدار می پسندد
دل را خریده کم کم کلب رسول ترکم
گندابی ام که یارم عیار می پسندد
- پنج شنبه
- 18
- بهمن
- 1397
- ساعت
- 19:19
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محسن صرامی
ارسال دیدگاه