بر زمین ماندهای ای پناه حرم بر فلک میرود اشک و آه حرم
ای شهـادت لایـق تـو بَه بـه جـان عـاشق تـو
ای برادر جان اباالفضل
من به موج بلا تو به طوفان خون باکه گویم که شد علمم سرنگون
حـرمت یاسم شکستند فـرق عبـاسم شکستند
ای برادر جان اباالفضل
تیرها بر تنت خونفشان میشدند گوئیا بر دل من نشان میشدند
تشنـه لـب سقـای من وای شد خزان گلهای من وای
ای برادر جان اباالفضل
ای گل یـاسمن ارغوانی شدی ای مـه هاشمـی آسمانی شدی
خـون دل از دیده ریزم از کنــارت بـــرنخـیزم
ای برادر جان اباالفضل
فانوسهای اشک - جعفر رسول زاده ( آشفته ).
منبع:سایت مدایح
- شنبه
- 11
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 5:39
- نوشته شده توسط
- جواد
ارسال دیدگاه