بابای مظلـوم چه شد تاب و توانت
شد کشته گویی ساقی لب تشنگانت
امّـن الیّجیب آه مظلومانـۀ ما
بابــا غـریب آمدی تنهای تنها
یـاری نـداری اکبر و قاسم نداری
بـاور کنـم مـاه بنـی هاشم نداری
یک جرعه آب نذر جان اصغرم بود
خـــون دلــم شاهد چشم ترم بود
غمهـا بـه دوشت آمده قدّت خمیده
دشمن چه کرده با عمو رنگت پریده
مظلومــیات روضۀ دست جدایش
ســـوزد دل عمّههایم در عزایش
امشب پدر این خیمهها بیتکیهگاه است
تا علقمه پـر میکشم چشمم به راه است
دارد شفـق داغ جانسوز ستاره
مــاه حـرم قطعه قطعه پاره پاره
مـرغ سحـر همنالـه شـو امّالبنین را
مادر ندیدی ساقی و خون جبین را
این روضه را بشنو از سکینه
غــم نامــۀ داغ فرزند مدینه
فانوسهای اشک - جعفر رسول زاده ( آشفته ).
منبع:سایت مدایح
- شنبه
- 11
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 6:10
- نوشته شده توسط
- جواد
ارسال دیدگاه