ساقی لب تشنگان زادۀ امالبنین
دست رشید حسین، بازوی حبلالمتین
چهرۀ مهتابی و حنجر خشکم ببین
هم جگرم سوخته، هم شده قلبم کباب
عمو عمو، آب آب عمو عمو، آب آب
با چه گناهی عمو، آب به ما شد، حرام
خون جگر، جای آب، ریخته ما را به جام
میمکد انگشت خود، علیاصغر مدام
بال زند از عطش، بر روی دست رباب
عمو عمو، آب آب عمو عمو، آب آب
نفس، ز سوز عطش، شعلۀ آذر شده
جواب این آبآب، نیزه و خنجر شده
آل علی از چه رو، بیکس و یاور شده؟
نمیرود از عطش، دیدۀ طفلان به خواب
عمو عمو، آب آب عمو عمو، آب آب
آب، گریبان درید، بر لب عطشان ما
مثل دو دریا شده، دیدۀ گریان ما
بحر شده شعلهور، از دل سوزان ما
به خیمه هر کودکی، فتاده در التهاب
عمو عمو، آب آب عمو عمو، آب آب
در گلوی خشک ما، بغض شده زمزمه
رقیّه از دست رفت، در بغل فاطمه
بسکه گرفته عطش، نور، ز چشم همه
شعلۀ آتش شده، در نظر ما سراب
عمو عمو، آب آب عمو عمو، آب آب
تو دست دست خدا، تو حیدر حیدری
تو بر پدر،چون علی، برای پیغمبری
تو هم علمدار و هم، ساقی و آبآوری
صاعقه خشم شو به سوی دریا شتاب
عمو عمو، آب آب عمو عمو، آب آب
ای همه پشت سرت، دست دعای حسین
اگر چه لب تشنهاند سلالههای حسین
برو بیاور عمو، آب برای حسین
قرص مه فاطمه، سوخته در آفتاب
عمو عمو، آب آب عمو عمو، آب آب
یک ماه خون گرفته 4 - غلامرضا سازگار
منبع:سایت مدایح
- شنبه
- 11
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 6:18
- نوشته شده توسط
- جواد
ارسال دیدگاه