دست سقای من، شد ز بازو قلم
گشته نقش زمین، یاورم بـا عَلَم
ساقی کودکان داده لب تشنه جان(2)
چون علمدار من، در یم خون نشست
داغ جــانسوز او، کمــرم را شکـست
ساقی کودکان داده لب تشنه جان(2)
قطعه قطعـه شـده، پیکـر صـف شکـن
گشته در خاک و خون، غوطهور ماه من
ساقی کودکان داده لب تشنه جان(2)
آمده از جنان، مادرم فاطمهd
تا ببیند چـه رخ، داده در علقمه
ساقی کودکان داده لب تشنه جان(2)
مـادرم از وفـا، ســوگـواری کند
از جگر ناله با اشک جـاری کند
ساقی کودکان داده لب تشنه جان(2)
جسم عباس من، گشته آماج تیر
ای سکینـه سـراغِ عمـو را مگیر
ساقی کودکان داده لب تشنه جان(2)
فانوسهای اشک 2 – حاج حسینعلی محمودی
منبع:سایت مدایح
- شنبه
- 11
- شهریور
- 1391
- ساعت
- 7:45
- نوشته شده توسط
- جواد
ارسال دیدگاه