• دوشنبه 3 دی 03

 ولی الله کلامی زنجانی

آمدن سائل به در حضرت ابوالفضل علیه السلام در مدینه(ترکی وفارسی) -(گویند فقیری به مدینه به دلی زار)

2414
5


#فارسی 

حاج غلامرضا سازگار

گویند فقیری به مدینه به دلی زار
آمد به در خانۀ عبّاس علمدار

زد بوسه بر آن درگه و استاد مودب
گفتا به ادب با پسر حیدر کرّار

کی صاحب این خانه یکی مرد فقیرم
بیمار و تهدیست و گرفتار و دل افکار

هر سال در این فصل از این خانه گرفتم
بر خرجی یکساله خود هدیه بسیار

گفتا به زنان امّ بنین مادر عبّاس
با سوز دل سوخته و دیدۀ خونبار

کز زیور و زر هر چه که دارید بیارید
بخشید بر این مرد فقیر از ره ایثار

خود سائل هر سالۀ عبّاس من است این
عبّاس دل آزرده شود گر برود زار

دادند بدو زیور و زر آنچه که می بود
از لطف و کرم عترت پیغمبر مختار

سائل که نگاهش به زر و سیم بیفتاد
بگذاشت ز غم گریه کنان چهره به دیوار

گفتند همه هستی این خانه همین بود
ای مرد عرب اشگ میفشان تو برخسار

آن سائل دلباخته با گریه چنین گفت
کی در همه جا بوده به خیل ضعفا یار

بر من در این خانه گدائی است بهانه
من عاشق عبّاسم، نه عاشق دینار

من آمده ام بازوی عبّاس ببوسم
من در پی گل روی نهادم سوی گلزار

هر سال زدم بوسه بر آن دست مبارک
هر بار شدم محو رخ صاحب این دار

یک لحظه بگوئید که عبّاس بیاید
باشد که برم فیض از آن چهره دگر بار

ناگاه زنان شیونشان رفت به گردون
گفتند فروبند لب ای مرد گرفتار

ای عاشق دلسوخته ای محو رخ دوست
ای سائل دلباخته ای طالب دیدار

دستی که زدی بوسه جدا گشت ز پیکر
ماهی که تو دیدی به زمین گشت نگونسار

آن دست کز او خرجی یکساله گرفتی
شد قطع ز تیغ ستم دشمن خونخوار

سر بر سر نی، دست جدا تن به روی خاک
لب تشنه، جگر سوخته، دل شعله ای از نار

این طایفه هستند در این خانه سیه پوش
این خانه بود در غم عبّاس عزادار

این مادر پیری که قدش گشته خمیده
سر تا به قدم سوخته چون شمع شب تار

این مادر دلسوختۀ چار شهید است
گردیده دو تا قامتش از ماتم آن چار

این مادر عبّاس همان امّ بنین است
دادند بنینش همه جان در ره دادار

سوگند به آن مادر و آن چار شهیدش
بگذر ز گناه همه ای خالق غفّار

تا شیعه نگردیده هلاک از غم عبّاس
«میثم» تو عنان سخن خویش نگهدار


#ترکی

حاج ولی الله کلامی زنجانی 

گلدى غرض عرب قاپيا دق باب ايدوب
يانديردى عالمى او صدا بايرام آخشامى

ام البنین روانه ایدیب اوز کنیزینی
گورکیم دخیل اولوبدی بورا بایرام آخشامی

عرض ايتدى بير عربدى که بايراملق ايستيور
هر ايل کيمى گلوب قاپيا بايرام آخشامى

عباس آناسيدور ديمه که بوش يولا سالار
يغدى بير آز لباس و طلا بايرام آخشامى

دسماله باغلادى اونى ويردى کنيزينه
فرمايش ايلدى وير اونا بايرام آخشامى

سويله عرب آز اولسادا بو ايل گذشت اله
معذور دوت سن ايله دعا بايرام آخشامى

گتدى کنيز ويرسون اونى آلمادى عرب
بیرسوزددی اواهل وفا بایرام آخشامی

عرض ایلدی هرایل بوزمان گلمیشم بورا
احسان ایدوبدی شخصا آقا بایرام آخشامی

بایراملیقی آقام اوزالیله ویریب منه
سن گئت اوزی گله قاپیا بایرام آخشامی

بایرامدی ایستیرم او کرم اللرین اوپم
قلبیم تاپا دوباره صفا بایرام آخشامی

فضه دوزنمدی اوجادان آغلیوب دئدی
ویرما داخی بو قلبه یارا بایرام آخشامی

او اللری کسوبله عرب پوزما حالیمی
دوتما آدین بو نوعی اوجا بایرام آخشامی

خیردا بالاسی وار اونی یاندیرما بو قدر
دوزمور او طفل ماه لقا بایرام آخشامی

عباس آدی گلنده اوشاخ ئولدورور اوزون
تئز گئت دایانما بو قاپیدا بایرام آخشامی

درک ایلیوب عرب بو سوزی ویردی باشینه
سسلندی حیف اولا اوقولا بایرام آخشامی

ـــــــــــــــــ
باشیمه اَوَل بایرامین اوغلوم کول اَلَندی
سائل آدووی سسلدی دردیم تَزَه لَندی (شاعر ناشناس)
ـــــــــــــــــ

  • دوشنبه
  • 22
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 19:4
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران