• جمعه 2 آذر 03


مادر -(با وجود قحط سالی نان برایت می خرم)

1387

با وجود قحط سالی نان برایت می خرم
نان اگر شد قیمت جان، جان برایت می خرم 

آبروی ابرها را با نگاهم می برم
من به هر قیمت شده باران برایت می خرم

دست و بالم خالی است اما به مشهد می روم
تاج پر الماسی از سلطان برایت می خرم

در بساط من به جز این جان ناقابل که نیست
هر چه می خواهی بگو، ارزان برایت می خرم

کم به فکر این گلیم کهنه و پوسیده باش
قالی ابریشم کاشان برایت می خرم

باد سردی می وزد حتماً لباسی گرم و نرم
مهر اگر ممکن نشد آبان برایت می خرم

جانمازت را حسن برده به جبهه، بی خیال
از حرم یا از دم شیخان برایت می خرم

سور و سات روضه ات را جور خواهم کرد باز
استکان و سینی و قندان برایت می خرم

از گلویت نان خوش پایین نرفته سالهاست
پیرزن بیدار شو دندان برایت می خرم

پیرمردی توی قبرستان نگاهم می کند
سوره ی یاسین و الرحمن برایت می خرم...

  • سه شنبه
  • 23
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 9:52
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران