نشسته مادری در خانه در سوگ پسر گرید
یتیمی در کنار او ز فقدان پدر گرید
به یثرب شمع هجران را زند پر همچو پروانه
به یاد شمع رخسار پسر شب تا سحر گرید
شده گنجینۀ عشق و وفا خالی ز گوهرها
به گنجینه صدف گویا ز هجران گهر گرید
به عون و فضل و بر جعفر به عباس هنرپرور
به سینه پرور زهرا حسین خون جگر گرید
گهی در خانه چون زهرا کند بزم عزا بر پا
گهی در بیت الاحزانش نشسته دیده تر گرید
بقیع غم فزا گردد مکان کوکب عصمت
نه تنها بر قمر بر ماتم شمس و قمر گرید
زنان اهل یثرب را مخاطب می کند گاهی
دل هر کس شود از درد غصه شعله ور گرید
مخوانیدم دگر امّ البنین ای خواهران من
که اُمّ بی بنین را کرده دوران دربدر گرید
ندارد چاره در دنیا کنیز خانۀ زهرا
جز اینکه سوزد و سازد ز دل گیرد شرر گرید
اگر شب تا سحر گریم مرا جای مذمت نیست
که هر کس بشنود از کربلا چون من خبر گرید
فدای دست ها و چشم مجروحش شود مادر
که زینب گوید هر آن غصۀ آن باهنر گرید
سیه روزم نموده آن چنان این چرخ بازیگر
که دشمن هم به حالم چون کند بر من گذر گرید
خزان زودرس زد گلشنم را وقت گل دادن
چو من هر کس نچید از نخل عمر خود ثمر گرید
«تقایی» در غم امّ البنین کن ناله و شیون
که بر احوال فرزندش امام منتظر گرید
- سه شنبه
- 23
- بهمن
- 1397
- ساعت
- 10:24
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
حاج محمد تقائی
ارسال دیدگاه