• یکشنبه 4 آذر 03


نابینایِ مادر زاد ! -(بیا در گلشن پُر بارِ مولا )

391

بیا در گلشن پُر بارِ مولا 
بزن زخمه زجان ، بر تارِ مولا

زلیخائی نما ، از خود به در شو
اگر خواهی شوی دلدار مولا !

از این شام سیه خواهی رهایی
تو کسب نور کن ز انوار مولا

درخت باورت گر بارِحق داد
پدیدارت شود اسرار مولا !

سعادت گر تو خواهی در دو دنیا
نما سرمشق خود کردار مولا

چو نابینای مادرزاد باشد
هر آن کس کاو کند انکار مولا

بُوَد خورشید تقوا و شجاعت !
که با حق یار و حق هم یار مولا

بشر ، آموز راه زندگی از ...
کلام حقّ و گوهر بار مولا !

به عرش و فرش مانده در تحیّر 
تمام ما سوا در کار مولا !

بُوَد او اوّلین مظلوم عالم
دل از این درد شد افگارِ مولا

در این آشفته بازارِ جهانی
خریدارم من از بازار مولا

تمام شعرهای من به یک سو
در آن سویِ دگر ، اشعارِ مولا

درخت خاطرم غرق شکوفه
چو خاطر آورم رخسار مولا !

به درد عشق او خوش مبتلایم
چه شادم ، گشته ام بیمار مولا !

به وقتِ سختِ جان دادن ، خدایا ،
نما قسمت مرا دیدارِ مولا

تمام عمر "سیمین" آرزو کرد
که باشد شیعه ی هشیار مولا

  • سه شنبه
  • 23
  • بهمن
  • 1397
  • ساعت
  • 11:37
  • نوشته شده توسط
  • ابوالفضل عابدی پور

برای بارگذاری فایل در سایت اکانت مداحی بسازید



ارسال دیدگاه



ورود با حساب گوگل

ورود کاربران