قصد ما در كم نوشتن از تو كوتاهي نبود
ذره هستم،تو بزرگي،سوي تو راهي نبود
اين كه سگ را ميدهي با دست هاي خود غذا
جز خودت شاه كرم،اين كار هر شاهي نبود
شب اگر مي آمدي از خانه بيرون بي نقاب
در ميان آسمان با نور تو ماهي نبود
تو معزالمومنين بودي و هستي تا ابد
بي وجود صلح تو امروز اللهي نبود
كس به جز تو زندگي اش را نبخشيده سه بار
نا اميدان را به جز بيت تو درگاهي نبود
در ميان دوستان خاص هم بودي غريب
محض اينكه بشنود درد تو را چاهي نبود
گيسويت را در جواني غصه اي كرده سفيد
زندگي در كام تو جز تلخي آهي نبود
- سه شنبه
- 23
- بهمن
- 1397
- ساعت
- 20:27
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
محسن صرامی
ارسال دیدگاه