بند اول:
پر از صبر و یقین بودم عصای دست دین بودم
گذشته دیگه روزایی که من ام البنین بودم
ستون خیمه مو از جا در آوردن
به جای بچه هام چند تا سر آوردن
سرم بالاست
به کام بچه هام مرگو عسل کردم
وفا رو تا ابد ضرب المثل کردم
من اسماعیلهامو روی نی دیدم
که هاجر وعده داد و من عمل کردم
زمین کربلا خونه عزاست یا عید قربونه
ادا شد نذرهای عید قربانم
تپش های دلم می گه حسین جانم
حسین جانم(3)
بند دوم:
فرستادم سوی میدون چهار عاشق تر از مجنون
به ارباب اقتدا کردن ،نماز عشق، وضو با خون
نه دیگه پر نمیشه جای خالیشون
حالا من موندم و قبر خیالیشون
پر از دردم
بقیعو قتلگاه کربلا کردم
عزادارای اربابو صدا کردم
ز داغ بچه هام روضه نمی خونم
مدینه یک حسینیه به پا کردم
اسیر روضه ی آبم
حجل از روی اربابم
فقط نه غصه از داغ جوون خوردم
هم از علقمه هم از آسمون خوردم
حسین جانم(3)
بند سوم:
فقط شکر خدا کردم که دینم رو ادا کردم
سر شیرانمو هدیه به شاه سر جدا کردم
حسینم زنده بود تا بود عباسم
که من عباسو خیلی خوب می شناسم
گل یاسم
به دستش مشک بود اما کمین افتاد
به تیر حرمله از صدر زین افتاد
منم افتادم اون وقتی که فهمیدم
حسینم با اباالفضلم زمین افتاد
بریده ،بی صدا می گفت
اخا ادرک اخا می گفت
نبودم علقمه بالا سرش اما
منو شرمنده کرده حضرت زهرا
حسین جانم(3)
- چهارشنبه
- 24
- بهمن
- 1397
- ساعت
- 14:25
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
مظاهر کثیری نژاد
ارسال دیدگاه