سلام مدینه ای شهر غربت
مرغ دلم پر میزنه برا زیارت
سلام مدینه فدای داغت
فدای اون بقیع بی شمع و چراغت
سلام ما
به غربت زمین و آسمانت
به اشک دیدگان زائرانت
با خاک آن مزار بی نشانت
سلام ما
به چشم خون و سینه ی کبابت
به آن قبور زیر آفتابت
به چار قبر خاکی و خرابت
...........................
دل زمین و سما گرفته
کنج بقیع یه مادری عزا گرفته
با نوحه ی او غم گریه میکرد
حتی دل سنگ عدو هم گریه میکرد
روضه میخوند
برای یک ماه و سه تا ستاره
برای اون حنجر پاره پاره
برای اونکه مادری نداره
روضه میخوند
برای خیمه ها و اشک خواهر
برای کاروان و داغ معجر
برای قتلگاه و ضرب خنجر
- سه شنبه
- 30
- بهمن
- 1397
- ساعت
- 12:18
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
میثم مومنی نژاد
ارسال دیدگاه