بنداول
لبریزه از داغم سرشاره از آهم
أم الأبلفضلم من مادر ماهم
بند از دلم واشد باداغ ثارا...
میسوزه عالم از فریاد جانکاهم
تویی روح و تو ریحانم
فدائيه تو.همه کس من.حسین جانم
حسین جانم
بنددوم
مادر بمیره که ، توی تب افتادی
باصورتت رو خاک،از مرکب افتادی
شرمندتم مادر ساقی نیاورد آب
زینب میگفت آقا لب تشنه جون دادی
الا ای شاه عطشانم
فدای لب.ترک خوردت.حسین جانم
بندسوم
خم شد اگرقدت با داغ سقا شد
وقتی شنیدم من،قد منم تا شد
میگفتی که عباس بی محرمه زینب
پاشو ببین دور خیمه چه غوغاشد
شده وقف.تو چشمانم
من هر شب و روز.به یاد توام.حسین جانم
- سه شنبه
- 30
- بهمن
- 1397
- ساعت
- 12:31
- نوشته شده توسط
- ابوالفضل عابدی پور
- شاعر:
-
جعفر خدری
ارسال دیدگاه